پست ثابت

http://s5.picofile.com/file/8110175984/signbot_12_.gifخوش اومدید  جگرا نطر یادتون نره

دوستام میگن


دوستام میگن تغییر کردم دیه اون سزار قدیم نیستم


تغییر کردم ولی بدی نکردم


اشک کسیو از قصد در نیاوردم


ناراحت بودم بیشتر خندیدم ک شما ناراحت نشین


گریه میکردم و بتون میگفتم خوبم


باش من تغییر کردم!

بی دلیل


گاهی اوقات دلم میگیره ولی


بی دلیل


بعضی وقتا بغض دارم بازم


بی دلیل


من بهشون میگم دردای ناشناخته


اما هیچوقت ب کسی نمیگم{ک دلم گرفته و بغض دارم} چون بغضم میترکه


واس همینه ک همه بم میگن سرماخوردی؟هه


سرمانخوردم بغض دارم××××××××××××××

دنیامون


دنیامون بی رنگه

ولی باهمیم واس همین قشنگه


هر کسی بامون میجنگه


ولی بخاطر دوستیمون


بازم میشیم برنده


واسه همینه ک واسه هم هستیم


یک برگ برنده


____________________$$$$$$$
_____________________$$$$$$$$$$
__________________$$$$$$$_$$$$$$
_________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$
_____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$
__$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
__$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$
__$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$
_$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$$
$_$$$$$$__$$$$$$$$$
$_$$$$$$___$$$$$$$$
_$$$$$$$$$__$$$$$$$
$_$$$$$$$$___$$$$$$
$$_$$$$$$$$___$$$$$
$$$_$$$$$$$$__$$$$$$
_$$$_$$$$$$$$$_$$$$$
$$$$$ __$$$$$$$$_$$$$
$$$$$$$ __$$$$$$$$$__$
$_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$
$$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$
$$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$
__$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$
_$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$
_$$$_$$_____________$$$$$$$$$$
_$$_$$______________$$$$$$$$$$
_$$$$________________$$$$$$$$$$
_$$$$________________$$$$$$$$$$
__$$$_________________$$$$$$$$$
$_____________________$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$__$$$$$
$___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$__$$$$$$$$

1389341320262312_large.jpg

پسسسسسسسسرا

چراهمیشه به سلامتی پسرا؟این بارمن میگم لعنت به پسری که دل میبره ولی راحت ول میکنه..لعنت به پسری که زیادحرف میزنه ولی اصلاعمل نمیکنه..لعنت به پسری که هوس میخوادنه نفس ..لعنت به پسری که دلش گاراژنه پارکینگ اختصاصی..لعنت به پسری که تن میخوادازت به جای دل..لعنت به پسری که شعارش اینه هرگلی بوی خودشوداره..لعنت به پسری که بازی بااحساس دخترابراش بهترین سرگرمیه..لعنت به پسری که هوسش براش تصمیم میگیره نه عقلش..لعنت به پسری که به غرورشکسته دخترامیخندن..لعنت به پسری که ازکلمه استفاده فقط سواستفادشوبلندن


خرابه اعتیاد


لند شد و از خرابه بیرون زد.
کوچه و پس کوچه‌های محله‌ی قدیمی شهر را با جان کندن پشت سر می‌گذاشت. بعد از چند دقیقه راه رفتن به در خانه‌ی اکبر بوقی رسید.
دستش را روی زنگ گذاشته بود و تا صدای اکبر را از حیات خانه نشنید.
زنگ را رها نکرد. اکبر فریاد زد:
“مگه سر آوردی مرد حسابی یه کمی صبر کن.”
عزت ازپشت در با صدایی مرده گفت:
“داش اکبر به دادم برس که دارم از دست میرم.”
اکبر در را باز کرد و گفت:
“باز که تویی مرتیکه مگه بهت نگفته بودم این‌طرف‌ها پیدات نشه.”
-غلامتم آق اکبر این‌ دفعه رو کمکم کن. دفعه‌ی بعد دست پر میام.

-هر دفعه که همینو میگی مگه بهت نگفته بودم بدون پول اینجا نیای.
-وضعم خیلی خرابه داش اکبر به دادم برس.
-به درک به من چه ربطی داره!
هر دفعه کفگیرت به ته دیگ می‌ رسه میای سراغ من.
وقتی این کثافتو دستت گرفتی باید فکر این روزها رو می‌کردی.
وقتی به حرف‌های اکبر فکر کرد تمام وجودش سوخت.
سرش را بالا گرفت و به اکبر گفت:
“یادت رفته من کی بودم اکبر!
تمام محله‌ های این اطراف زیر دست‌های من می‌چرخید.
یادت رفته خودت یه بار با قدرت دعوات شده بود و اگه من پا جلو نمی‌ ذاشتم الان توی قبرستون خوابیده بودی،
اینارو همه یادت رفته؟!
-نه هیچکدوم از اینارو یادم نرفته ولی دیگه زمونه فرق کرده!
الان اگه پول نداشته باشی کسی جواب سلامتو هم نمیده.
سعی کرد در را ببنده ولی عزت دستش را لای در گذاشته بود و به او التماس می‌کرد.
در باز شد و عزت خودش را روی پاهای اکبر انداخت و با تمام قدرتی که در بدن داشت التماس می‌کرد.
اکبر وقتی دید سرو صدای زیادی راه افتاده مواد را به عزت داد و او شادمان به سمت خرابه‌ اش راه افتاد.
وقتی مواد را مصرف کرد دنیای اطرافش به حالت عادی قبل بازگشت بعد به زنش فکر کرد و به طرف خانه راه افتاد.
به پله‌های خانه که رسید از داخل اتاق صدای یک مرد غریبه را شنید از وقتی معتاد شده بود این رفت و آمدها برایش کاملا عادی شده بود و اهمیتی به آن نمی‌داد.
مرد غریبه اتاق را ترک کرد…
بالا رفت و زنش را دید که داشت لباس‌ هایش را تن می‌کرد.
رو به مهناز کرد و گفت:
دیگه نمی‌خواد این کارو بکنی من می‌خوام همه‌ چی رو درست کنم
-آره ارواح عمه‌ات تو گفتی و من باور کردم.
-دارم راستشو بهت می‌گم به خدا من خیلی فکر کردم.
-هزار باره که داری این حرف‌ها رو میزنی ولی تا حالا هیچی فرق نکرده.
-قسم می‌خورم که این دفعه فرق می‌کنه.
و سه بار به ارواح مادرش قسم خورد که قصد دارد اوضاع را تغییر دهد و خودش و مهناز را از این زندگی سگی نجات دهد.
وقتی مهناز جدیت عزت را دید و می‌دانست که اگر او به خاک مادرش قسم بخورد حتما در کارش جدی است خوشحال شد که پس از یک عمر زندگی مانند حیوان،
سرانجام می‌توند زندگی درست و حسابی داشته باشد.
آنشب مهناز از اینکه شوهرش قصد دارد زندگی آنها را به حالت اولیه اش بازگرداند خیلی خوشحال بود و مدام از نقشه‌های عزت برای آینده می‌پرسید و عزت با حوصله به سوالاتش جواب می‌داد و نقشه‌های فردا را در ذهنش مرور می‌کرد.
مهناز پرسید: “یعنی ما می‌تونیم عین قبل زندگی کنیم.”
-البته که می‌تونیم تو زندگی خیلی بدی با من داشتی من و حلال کن.
-اگه بتونیم مثل قبل زندگی کنیم می‌تونم همه‌ی اینها رو فراموش کنم صبح روز بعد وقتی عزت از خواب بیدار شد اولین تغییر زندگی‌ اش را انجام داده بود و سر بی جان مهتاب را روی پایش گذاشته بود و وداع آخرش را با او کرد. سپس او را خواباند و چادرش را که دور گردنش پیچیده بود روی مهناز انداخت و بلند شد تا کار دومش را انجام دهد. وقتی صدای اکبر را از حیات شنید تمام عزمش را جمع کرده بود تا کارش را به درستی انجام دهد.
اکبر وقتی پشت در عزت را دید می‌خواست به حرف بیاید که ضرب چاقوی عزت که داخل قلبش فرو رفته امکان حرف زدن را از او گرفت… عزت تا وقتی که اکبر جان بکند بالای سرش بود و وقتی مطمئن شد که کارش را به درستی انجام داده است به سمت خرابه برای انجام کار آخرش راه افتاد در خرابه طنابی که به سقف بسته شده بود انتظار عزت را می‌کشید.

خدایا

اتاق تاریک بود فضای گرم معطراتاق مرا گیج کرده بود روی تخت دراز کشیدم بهش نگاه کردم آروم ساکت بودمثل خودمبلندکشیده چشماش برق میزدآروم سراسربدن اورالمس کردم هیچی نگفت همیشه تسلیم بود تسلیم محض لباموگذاشتم رولباش وبااولین بوسه مثل همیشه ارومم کرد.بوسه های که بین منو ردبدل میشد همیشه کوتاه بوددوستداشتم بعدازهربوسه توی چشای داغش نگاه کنم  سکوتش مرادیونه میکرد اون روزهای اول که باهاش اشناشدم برام پرازاضطراب بودولی اون عین خیالش نبودهمیشه قرارهای ماتوی کوچه های خلوت بودپشت دیوارهای بلند بود...من میترسیدم کسی مرابااوببیند اخه اون یکجوری بودتوی همون کوچه هایخلوت بوسه های منواوشکل میگرفت اولین بوسه مراسیر خودش کردهمیشه وقتی ازهم جدامیشدیم باخودم قول میدادم دیگه نبینمش ولی مگه میشد؟وقتی باهم بودیم فقط بوسه بوسه رابطه ای ماازاین بیشترنبود یکجوری فکرمیکردم بااون بودن برام ارامش بخش بودولی شایداشتباه میکردم اون ازمن هیچی نمیخواست فقطدوست داشت لباشو ببوسم ولحظه هایی که میبوسیدمش چقدرچشاش برق میزدکم کم همه عادت کردندمادوتاراباهم ببینن هردوبی پروابودیم توی لحظه های غم تنهایی منو صبورانه تحمل میکرد هیچ وقت عاشقش نبودم حتی گاهی ازش متنفر میشدم ولی بازم ..میرفتم سراغش بهش نگاه کردم چشاش روبسته بوداتاق بوی عرق تن اورامیداداخرین بوسه راازش گرفتم ومثل هرشب توجاسیگاریش لهش کردم

به سلامتی


بزن بسلامتی اونی که شب تا صبح بخاطر عشقش اشک میریزه اما عشقش

به یکی دیگه اس میده ومیخنده.


بزن به سلامتی اونی که هنوز مردونگی رو از یاد نبرده وسر قولاش هست.


بزن به سلامتی اون دختر یا پسری که بخاطر رفیقش از عشقش میگذره.


بسلامتی اونی که  بخاطر عشقش واز غم دوری اون مریض میشه اما عشقش

هیچ وقت نمی فهمه.


بسلامتی همونایی که هرثانیه بیاد رفیقشونن ولی رفیقشون یکبار حالشونو نمیپرسه


به سلامتی اون دختر یا پسری  که شب مجلس عروسی عشقش خودشو میکشه

ورگشو میزنه اما عشقش هنوز باورش نشده ودست یکی دیگه تو دستشه و

میگه ومیخنده.


بزن بسلامتی اون کسی که ابروش جلو خانوادش بخاطر دوستی باجنس مخالف

میره اما نمیذاره ابرو عزیزش بره.


بسلامتی اونایی که توعشقشون ساده دلن ونمیدونن عزیزشون با یکی دیکه اس.


بسلامتی کسی که غرورشو بخاطر رسیدن به عشقش میشکنه ولی نمیذاره

غرور عشقش بشکنه.


بسلامتی اون دختری که عشقش بهش نامردی میکنه ولی بازم دلتنگش میشه


بسلامتی اونی که خودشو وبدنشو به هوس نمیفروشه وخبر نداره عشقش

هر روز تو بغل یکی داره نفس نفس میزنه.

نمیبخشمت


نمی بخشمت

بخاطرتمام خنده هایی که ازصورتم گرفتی.

بخاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی.

نمی بخشمت

بخاطر دلی که برایم شکستی

بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی

نمی بخشمت

بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی

بخاطر نمکی بر زخمم گذاردی

ومی بخشمت بخاطرعـــــــشـــــــقی که برقلبم حک کردی..

خواستم از عشق بنویسم


میخواستم از عشق بنویسم

از حس خوب عاشق شدن

از طعم شیرین دلدادگی

از تپیدن های عاشقانه قلب

از تبسم شیرین مانده بر چهره ی عشاق

ولی نگذاشتند !

گفتند ننویس جرم است

مجازات دارد دروغگویی !

محکوم میشوی بیچاره ...

اینجا همه عشاق تحت تعقیب اند

اینجا اگر عاشق شوی مجنون صدایت میکنند

اگر دلت را تقدیم کنی با سو ظن نگاهت میکنند

اگر قلبی به قرمزیه عشق بکشی تیری از میانش میگذرانند

و آنقدر گفتند و شنیدم که حالا به خوبی فهمیده ام

اینجا نباید عاشق شد ... نباید دل سپرد ...

نباید از لیلی و مجنون چیزی نوشت و نباید به دروغ لب گشود !

اینجا باید صادق بود ...

و صداقت یعنی عشق هم مثل شیرین ِ فرهاد فقط یک افسانه است .....

توقیف اجباری


خیلی سخته که بخوای با کسی باشی و اون تورو نخواد

خیلی سخته که نخوای با کسی باشی اما مجبورت میکنن که باهاش باشی

خیلی سخته یه عمر با عشق دروغی زندگی کنی

خیلی سخته یه عمر بغضه تو گلوتو نگهداریو  نتونی خالیش کنی

به اینا میگن توفیق اجباری

کاش مخابرات




کــــــاش مـخــــــابـــرات
یـــه روز صـبــــح بـهـــت اس ام اس مـیــــداد:
مشترک محترم و عزیز ما،
شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی
اس ام اس که حرفش رو نزن،
اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت
حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود
که برا خودمون سیوش میکردیم
حتی یه شب، ( پاییز بود فکر کنم)،
اینقدر حرفای خشگل خشگل میزدین و ما هم هی گوش میدادیم

که پای تلفن خوابمون برد،
یادمون رفت بقیه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنیم
حالا مشترک
حالا مشترک محترم و عزیز،
چی شده که این روزا دیگه خبری ازت نیست؟
چیزی شده؟
چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری؟
یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی
منِ مخابرات، اون دوره رو باهاتون زندگی کردم، حقمه که بدونم
تو هم اس ام اس بدی بگی:
بیخیال رفیق،این روا هم میگذره...

خسته ام


خَستــــه ام....!
امــــا تَحمـُـــل مـی کُنــم...
خُــــدایـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــا کـــرد...!

تنهایی


تنهایی سخته؟؟؟